روانشناسی : به وحید گفتم زنتو طلاق بدهد اما او…
روانشناسی خیانت : زنی که به شوهرش خیانت کرد , زن ۲۷ ساله که در پی شکایت همسرش و به اتهام داشتن تماس نامشروع با مرد بیگانه دستگیر شده است درحالی که بیان میکرد اگر همسرم مرا نبخشد نمیدانم سرنوشتم به کجا خواهد رسید به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت وی به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: دریک خانواده ۸ نفره به جهان آمدم.
پدرم با آن که بیسواد بود با کارگری زندگی ما را تامین میکرد تا اینکه ۱۰ سال قبل با مرگ پدرم زندگی مان آشفته شد. مادرم مدتی بعد از ماجرای فوت پدر، به عقد موقت مردی درآمد و زندگی جدید خودرا شروع کرد. در همین شرایط، دو خواهر دیگرم نیز از همسرانشان طلاق گرفتند و به زندگی مجردی روی آوردند.
من هم که تحصیلاتم را در مقطع کاردانی تمام کرده بودم با جوانی که عاشقش شده بودم ازدواج کردم ولی زندگی ما نیز دوامی نداشت چرا که من دوست داشتم آزاد باشم و با هرکس که میخواهم تماس برقرار کنم ولی همسرم جوان مغروری بود که حتی در نوع پوشش من دخالت میکرد بهمین خاطر از او طلاق گرفتم
تا آسان تر زندگی کنم.
بعد بطور اتفاقی در یکی از مراکز خرید با جوانی به درد دل پرداختم که دچار اختلافات خانوادگی باهمسرش شده بودو با قهر همسرش به تنهایی زندگی میکرد.
اظهارات زنی که به شوهرش خیانت کرد
در میان اخبار
- ویدیو خودکشی هولناک و دلخراش دختر همدانی به علت ...
- ۵+۲ نام این چند ستاره پرسپولیس بر لب تیغ
- ۶ وسیله در آشپزخانه که هرگز به کار نمی آیدو ما میتوانیم آنها را با خیال راحت دور بریزید+ عکس
- قیمت دینار عراق امروز چهارشنبه ۹ آبان 1403 | دینار عراق امروز به چقدر رسید؟
- اولین عکس از قبر سیدحسن نصرالله که تازه منتشر شد | ویدئویی از قبر سیدحسن نصرالله در بیروت
دقایقی بعد قرار شد وحید مرا به عقد موقت خودش دربیاورد تا به این طریق سم چشمی از همسرش بگیرد. اما هنوز دو ماه از این ماجرا نگذشته بود که متوجه شدم, حامله هستم دیگر راه بازگشت نداشتم بنابر این از وحید خواستم تا همسرش را طلاق بدهد. او هم با آن که در دوراهی قرار داشت ولی به خاطر فرزندش وادار به طلاق همسرش شد.
وحید شوهر بسیار مطیعی بودو کاری به رفت و آمدهای من نداشت در همین روزها من با زنانی رفت و آمد میکردم که یا تماس خیابانی با مردان غریبه داشتند
یا مدت کوتاهی در عقد موقت بودند. همسرم هیچ گاه به من اعتراض نمیکرد و من از همه ی امکانات برخوردار بودم با آن که صاحب دو فرزند دیگر نیز شده بودم
همان گونه به رفت و آمد با اینگونه دوستان ادامه می دادم.
تا اینکه من هم به تقلید از آنها سعی کردم در تماس با مردان غریبه از انها اخاذی کنم.
مدتی بعد در یکی از خیابان های مشهد با «نوذر» که جوانی خوش سیما بود آشنا شدم, و خودم را زنی مطلقه معرفی کردم. او پیشنهاد کرد که مرا به عقد موقت خودش درآورد اما من با این بهانه که فعلاً آمادگی ازدواج ندارم به عناوین مختلف از او پول میگرفتم و برای خودم لباس و ادکلن های گرانقیمت می خریدم.
این ولخرجی ها آنقدر زیاد بود که همسرم به من مشکوک شد اما به او گفتم این پول ها را مادرم به من میدهد. مدتی بعد از این ماجرا روزی با نوذر در منزل قرار گذاشتم چرا که همسرم قرار بود به شهرستان برود و مطمئن بودم به منزل بازنمی گردد اما ساعتی بعد ناگهان او در اتاق را گشود.