خبر فوری ایران تسلیت | محمد علی بهمنی در گذشت
زمان آیین تشییع محمدعلی بهمنی این شاعر و ترانه سرا بزرگ معاصر ، در تهران و تدفین او در بندرعباس طی اطلاعیههای بعدی به اطلاع عموم خواهد رسید.
عباس سجادی سخنگوی ستاد پیگیری وضعیت حال استاد محمدعلی بهمنی دقایقی قبل خبر درگذشت این شاعر بزرگ را داد.
به گفته او علی رغم اینکه در آخرین لحظات پزشکان تلاش کردند با احیای قلبی وضعیت حال استاد را به پایداری برسانند اما پس از دوبار احیای قلبی این مهم میسر نشد و استاد محمدعلی بهمنی حوالی ساعت ۲۳ امروز جمعه نهم شهریور ماه آسمانی شد.
در میان اخبار
- دستبرد و سرقت هنگفت ۵۰ میلیاردی عروس از مادرشوهر بینوا
- و بالاخره عاقبت این مرد وحشی که به 8 زن در شرق تهران تجاوز کرد ....+ عکس
- اتفاق شوکه کننده پزشکان به پیر مرد / پیرمرد 65 ساله باردار شد +عکس
- تجاوز هولناک معلم خصوصی به شاگرد 7 ساله اش در خانه / مادر کجا بود؟
- جزئیات افزایش وام های فرزند آوری تا 360 میلیون | مدت زمان بازپرداخت وام فرزندآوری چقدر است؟
زمان آیین تشییع این شاعر بزرگ معاصر در تهران و تدفین او در بندرعباس طی اطلاعیههای بعدی به اطلاع عموم خواهد رسید.
اشعار محمد علی بهمنی با مجموعه شعر کوتاه و بلند عاشقانه این شاعر
مجموعه اشعار محمد علی بهمنی
در این بخش اشعار محمد علی بهمنی شاعر و غزل سرای ایرانی را ارائه کرده ایم. امیدواریم مجموعه شعر کوتاه و بلند محمد علی بهمنی مورد توجه شما قرار بگیرد و از این اشعار عاشقانه لذت ببرید.
پُر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست از بس که گره زد به گره حوصله ها را یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش بگذار که دل حل بکند مسئله ها را
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست من از تو می نویسم و این کیمیا کم است سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است تا این غرل شبیه غزل های من شود چیزی شبیه عطر حضور شما کم است گاهی ترا کنار خود احساس می کنم اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست آیا هنوز آمدنت را بها کم است
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد ویرانه نشینم من و بیت غزلم را هرگز نفروشم به دو صد خانه ی آباد من حسرت پرواز ندارم به دل آری در من قفسی هست كه می خواهدم آزاد ای بال تخیل ببر آنجا غزلم را كش مردم آزاده بگویند مریزاد من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد آرام چه می جویی از این زاده ی اضداد ؟ می خواهم از این پس همه از عشق بگویم یك عمر عبث داد زدم بر سر بیداد مگذار كه دندانزده ی غم شود ای دوست این سیب كه ناچیده به دامان تو افتاد
پروانه بی تاب گلی ست که برای تو چیده ام گل را به شاخه می بندم پروانه آرام می شود شعری برای تو می چینم
کپی لینک کوتاه خبر: https://faalchi.com/d/3gdwx3