خودکشی شوکه کننده آرزو دختر جوان 16 ساله در مدرسه به خاطر ... /علت خودکشی آرزو مشخص شد
اخبار خودکشی : 13 آبان ماه خبر خودکشی دختر نوجوان 16 ساله ای به مخابره شد بررسی های اولیه نشان ازاین داشت که این دختر 16 ساله از طبقه ششم خانه ای خودش را به پایین پرتاب کرده و پس از انتقال به بیمارستان هفتم تیر فوت می کند.از همان دقایق اولیه تحقیقات در خصوص این پرونده شروع شد.
از جهت اهمیت موضوع از جنبه علت و اصل این خودکشی پیگیری های خبرنگار نشان از این داشت که این مرگ خودخواسته به دلیل اختلاف دختر با مدیر مدرسه اش رخ داده است به همین دلیل سعی کردیم با پدر خانواده صحبت کنیم تا از اصل ماجرای این مرگ دلخراش با خبر شویم.
گفتوگو با پدر آرزو، دختر ۱۶ سالهای که در حادثهای تلخ از دست رفت پدر آرزو با صدای غمگین برایمان از روز حادثه گفت:روز شنبه دوازدهم آبان ماه، دخترم آرزو به همراه مدرسه به اردو رفته بود. نزدیک ساعت5 بود که زنگ زدند. از مدرسه بود، گفتند: میدونید دخترتون چیکار کرده؟
منم متعجب گفتم: نه، چی کار کرده؟گفتند: موقع رفتن، بهجای شلوار فرم، شلوار لی پوشیده بود.نیم ساعت بعد مدیر مدرسه اش مجددا تماس گرفت و گفت:آرزو ساعت 4 بعدازظهر، بدون هماهنگی از مدرسه خارج شده و از اون زمان هم دیگه خبری ازش نداریم.همسرم به همراه پسرم راه افتادند تا دنبالش بگردند، اما هیچ اثری از دخترم پیدا نکردند
در میان اخبار
- فوری :مسعود پزشکیان بدشانسترین رئیسجمهور تاریخ ایران شناخته شد +عکس
- اسنپ کابران فعالش را سوپرایز کرد / اضافه شدن قابلیت فوق العاده ویژ به کابران فعال اسنپ
- کارمند ارشد شهرداری همسرش را ناجوانمردانه به قتل رساند/ علت قتل
- بازم سر و کله مهراد جم بعد سالها پیدا شد / خوانندگی مهراد جم برای تولد آرتام پسر خوشگلش+
- واکنش و استوری جنجالی مهراد جم به تولد آرتام پسرش بعد از جدایی از دنیا جهانبخت / آرتام چقدر بزرگ شده + عکس
تا اینکه یک ساعت بعد، از مدرسه باهامون تماس گرفتند و گفتند که سریع خودمون رو به بیمارستان برسونیم. من شغل ضایعات آهن دارم و با وانت کار میکنم، وقتی این خبر رو شنیدم، همه چیز رو رها کردم و به بیمارستان رفتم و با جسد دخترم روبرو شدم که فوت کرده بود.
آقای خاوری در ادامه گفت: ظاهراً ساختمانی که آرزو به اونجا رفته بود، خونه یکی از دوستانش بوده، تنها بوده و نمیدونم چی تو سرش گذشته که خودش رو از اونجا به پایین انداخته. مردم توی کوچه صداش رو شنیده بودن و به اورژانس زنگ زده بودن، اورژانس هم اومد و اون رو برد بیمارستان، اما…
پدر آرزو با بغض و حسرت ادامه میدهد: آرزو بچه سومم بود، 2 پسر دارم و این دختر امید و آرزویم بود. آرزو برای من دختر نبود، مادر بود، همدم بود. یه دختر خیلی خوب بود، اصلاً به من بدی نمیکرد. صبحها اگر وقت نمیکرد ظرفها رو بشوره، یه یادداشت با ماژیک برام میذاشت که بابایی، قول میدم ظهر بیام ظرفها رو بشورم.
پدر آرزو در انتها مابین گریه های مردانه اش گفت: بعد از این اتفاق، تو کلانتری شهرری از مسئولان مدرسه شکایت کردیم. تا الان حتی یه تماس هم از طرف مدرسه نداشتیم، هیچ احوالی از ما نپرسیدند. ما از مدیر مدرسه شکایت کردیم. این اولین بار نبود که با دخترم بد رفتاری میکردند. سال گذشته هم به بهانههایی مثل اینکه چرا دوست و رفیق زیاد داره یا چرا کمی از موهاش بیرون میزنه، قصد داشتن که ثبتنامش نکنند.
هر وقت دختری رو تو خیابون میدیدم، آرزو میکردم دخترم هم مثل اونا باشه، آرزوهای زیادی براش داشتم. هر بار با خودم میگفتم، خدایا، کاش یکی از اینا، آرزو من باشه… اما…